ماجرای یک نیمروز این روزها تو کشور عزیزمون ایران خبرهایی شد...صداهایی از قلب پایتخت شنیده شد ، داعشی ها وسط شهر تو دل مجلس شورای اسلامی و وسط حرم مطهر امام رحمة الله علیه

بیش تر از سی سال هست که مردم تهران همچین ترقه بازی رو ندیده بودن ، دیگه داشت کم کم باورشون می شد که امنیت با مذاکره برای ایران آمده و داشت یه چیزهایی رنگ عوض میکرد

اما یهو یه ترقه بازی از طرف داعشی ها وسط شهر تهران همه رو از خواب پروند ... یاده روایت حضرت علی علیه السلام افتادم که فرمودن:هر کس که به وقت یاری رهبرش در خواب باشد زیر لگد دشمنش بیدار می شود. غررالحکم ص422.

آن روزی که جلوی رهبرومون عده ای ایستادن ، آن روزی که زیر پای نیروهای امنیتی و نظامی و سپاهی کشورمون رو توی تریبون رسمی خالی میکردن ، آن روزی که تو ستاد یکی از نامزدها به مدافعین حرممون توهین شد و فریاد زدن که ما داعش رو هم با مذاکره آروم میکنیم باید این روز رو هم می دیدیم ....شاید دیدن این روز خیلی دور از ذهن نبود و پروژه جایی کامل شد که وزارت اطلاعات شد وزارت نگیرو نبند

بله، دوباره بخاطر بی تدبیری عده ای که نمی دونم دانسته یا ندانسته دارن یه کارایی می کنن هزینه دیگری رو به دامن این ملت گذاشت دوازده شهید و بیش از 50 زخمی و برای ساعت هایی امنیت که یکی از مهمترین نعمت های خداست از مردم سرزمینم سلب شد ...

آره واقعا قدر دو تا نعمت دونسته نمیشه تا وقتی که ازمون سلب بشه : امنیت و سلامتی

الحمدلله باز هم به دست نیروهای غیور کشورمون نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، نیروهای انتظامی و نیروهای امنیتی و سربازان گمنام امام زمان عج الله و نیروهای جان بر کف بسیجی دوباره امنیت به شهر برگشت...

ولی امیدواریم چند سال دیگه مثل سال 96 که برخی سعی کردند جای شهید و جلاد رو عوض کنن سال های دور دوباره جای شهید و جلاد عوض نشه

تسلیت میگم به ملت شریف ایران و خانواده های معظم این شهدای حادثه تروریستی 12 رمضان 1396