• وبلاگ : سکوت سنگ، فرياد دل
  • يادداشت : مثلث عشق ...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + دوست 
    من پانزده ساله بودم وپدرم فوت کرده مادرم منو به شهيد نواب سپرده بود من از روزگار سير ولجباز شهيد نواب مثل يک پدر که سنشان انقدر نبود از من مواظبت ميکرد وهوامو داشت وبا مهرباني هايش منو ارام کرد من خيلي شهيد و اذيت کردم ولي ايشان منو سر کار فرستاد و جزء بسيچم کرد الان ازدواج کردم وبچه ام دارم و پدارانه اين شهيد ومحبتش به بچه يتيم بود که من به اينجا رسيدم ومن راه اين عزيز راه ادامه ميدهم وهيچ بچه يتيم تنها رو رها نمي کنم ميدانم جاي خالي اون عزيز براي همسر وفرزندش سخته خدا بهشون صبر بده