دلم گریه میخواد 

بغض تو گلوم گیر کرده 

خستگی چندین ساعت ایستادن و شب بیداری تو تموم تنم مونده 

امتحانای سنگینمم که افتاده بود بعد از انتخابات مونده 

اصلا حس و حال خوشی ندارم 

دست دلم که هیچ دست ذهنم به سمت درس نمیره 

آخه این چه زمان تاریخ امتحان انداختن بود 

فقط میخوام برم یه گوشه و به یه نقطه دور خیره بشم 

یاد زمان امام حسن علیه السلام افتادم و اون موقع که معاویه از پشت پرده تمام یارای حضرت رو خرید و 

آقا دیگه تو بیت خودش هم امنیت نداشت ...

انگار الان همون موقع هست 

می ترسم ...

می ترسم ...

نکنه یه روز دوباره کربلا بشه ...

دلم گریه میخواد ...

گریه ...