چیزی بگو آقا ...

دلمان در تاب و تب است ...

آرام ندارد ...قرار ندارد

انگار دارد مصداق مردم ما مصداق اغنام الله میشود که روزی روحانیون مسیحی به مردم میگفتند 

انگار چشم دوخته به برگ های سبزی که نشانشان داده اند ...به یک کلید که معلوم نیست قرار قفل را باز کند یا 

اینکه قفلی بر قفلها بیافکند ...

چشمانم با فریاد به شما دوخته شده و همه نگرانیم به خاطر شماست ...

دنیای بدون شما را می خواهم چه کنم ...

بگو ...این دنیا برای همان اغنام من شما را میخواهم ...شما را