سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سکوت سنگ، فریاد دل

دوستم طلا سازه داشت تعریف میکرد که یکی از همکاراش یه روز آمد و با ناراحتی گفت : دخترم گم شده.دوستم که تعجب کرده بوده بهش میگه : دخترت آنهم دوباره تکرار میکنه میگه بله دیگه دخترم .بعد دوستم دوباره با تعجب ازش میپرسه دخــــــــــــــــترت !!!!!!!!!! آنهم میگه سگم را میگم دیگه دخترم گم شده ....

دوست ما بهش یه نگاه میکنه و میگه : به سگ میگی دخترم بعد میاریش توی خونه زندگیت این حیوان نجس بغلشم میکنی بهش میگی دخترم ؟؟؟؟

آنهم میگه : خوب این حیوان از انسان ها با وفاتره اصلا تو یه دلیل برای من بیار از نجس بودن سگ که توی قرآن باشه ....

دیروز به من گفت : این از من خواسته گفتم خوب باشه میریم دنبالش ....

بالاخره یه دلیلی هست که سگ در دین ما همطراز خوک قرار گرفته ....چون در قرآن صراحتا به نجاست گوشت خوک اشاره شده در سوره بقره آیه 173 « انما حرّم علیکم المیته و الدم و لحم الخنزیر و اهل به لغیر الله »  و آیه 145 سوره انعام «  لا أَجِدُ فی‏ ما أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّماً عَلى‏ طاعِمٍ یَطْعَمُهُ إِلاَّ أَنْ یَکُونَ مَیْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزیرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَحیمٌ 

ولی درمورد نجاست سگ در قرآن مستقیما اشاره ای نشده ....البته آن شخص باید خودش میرفت دنبال این قضیه و قبل از اینکه این حیوان را داخل در تمام زندگیش کنه بعد هم از دوریش غمناک بشه راجع بهش میدونست بالاخره وظیفه ی هر انسان مومن و مسلمانی توی هر دینی اینه که احکام دینش را بشناسه ...حداقل اینه که به صورت تعبدی بدونه حتی اگر دلیل آیه یا روایی اش را نشناسه ...خوب بگذریم 

من آمدم جستجو کردم و رسیدم به آیه ای که درمورد بلعم باعوراست و بعد از اینکه این عالم از مسیر حق تعالی خارج شده خداوند مثل آن را در قران به مثل سگ آورده ....سوره اعراف آیه 176 « فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ اَلْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ »

دراین آیه چون بلعم از مسیر حق روی گرداند و در مسیر شرک قرار گرفت و طبق آیه 28 از سوره توبه «إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ»  میباشد.

اما در روایات اشاره مستقیم به نجس بودن سگ شده است : 

«عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام ) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ لَمْ یَخْلُقْ خَلْقاً أَنْجَسَ مِنَ الْکَلْبِ ؛ عبدالله بن ابی یعفور از امام صادق(علیه السلام ) نقل می کند : همانا خداوند نیافرید خلقی را که نجس تر از سگ باشد .»(وسائل الشیعه /ج1)

« عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ : قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام ) عَنِ الْکَلْبِ یُصِیبُ شَیْئاً (مِنْ جَسَدِ الرَّجُلِ)، قَالَ: یَغْسِلُ الْمَکَانَ الَّذِی أَصَابَهُ ؛ محمد بن مسلم از امام صادق (علیه السلام ) در مورد سگی که خودش را به بدن مردی مالیده است ، سوال کرد . حضرت فرمود : محل تماس سگ را بشوید .» (وسائل الشیعه /ج 3)

و روایات بسیار دیگری که منبع استنباط فقهی مراجع تقلید میباشند در دادن حکم قطعی به نجس بودن سگ ....

خب جای شکر داره که صبحت این دو تا طلاساز در طلاسازی باعث شد تا منم دنبال این مطلب برم هرچند قبلا در فقه استدلالی این مطالب رو خونده بودم ولی باعث شد تا در این رابطه یه چند خطی را بنویسیم ...باشد که مفید واقع شود ...




بسم الله الرحمن الرحیم


 ای مطلق عالم که تمام وجودم را استعداد و مرا خلیفه ی خویش نمودی تا در زمینت به اوج کمالات برسم و من در مقابل خاک ریختم به روی تمام استعدادم و درمسیری حرکت کردم برعکس آن صراط مستقیمی که تو برایم ترسیم نموده بودی .به من گفتی علیکم انفسکم وبرایم قسم خوردی و نفس و ما سوئها و گفتی قد افلح من زکئها و قد خاب من دسّئها و جواب قسمت شد فألهمها فجورها و تقوئها اما من در این عالم غرق شدم چون آموزش هایت را نادیده گرفتم و قدر متیقن عقل ناتمام خودم تکیه زدم بهتر بگویم حتی به ندای عقل ناقصم هم گوش ندادم چرا که تو به من الهام نمودی تمام خوبی ها و بدی ها را و من خود را رها یافتم آزاد آزاد و نفهمیدم که و ماخلقت الجن و الانس الا لیعبدون ندانستم عبد یعنی چه ؟ نفهمیدم اینکه تو خالقی و من مخلوق یعنی چه ؟ اصلا خود را در مقابلت ذاتی کامل دانستم و به جای یک واجب الوجود واجب دیگری فرض کردم و سرتا پا کفر مطلق شدم و اکنون در میان تاریکی که برای خود ساخته ام دست و پا میزنم و فکر میکنم با این چراغ های بی فروغ دنیایی منظورم لبخند هایی است که به لبخندهای پر مهر تو ترجیح داده ام دلخوشم و روزگار میگذرانم .مثلا دروغ میگویم تا شاید مانع خشم مخلوقی چون خود شوم یا خود را میارایم و درمقابل چشمان هزاران نامحرم میروم تا شاید نگاه بی مقداری را خریده باشم یا برسرکسی که نسبت به من قدرتی ندارد حکم رانی میکنم و خوار و ذلیل ستمگری دیگر هستم و یا حتی حاضرم برای رسیدن به طلا یا خانه یا ماشینی که هریک به فوتی بندند پول حرام دربیاورم یا در مقابل هرمخلوقی شاکر هستم اما شکرواقعی را غافل ولی گاهی که در نیمه شب وقتی همه جا آرام است و من سراز کنج تفکردلم در میاورم اندکی ترس وجودم را فرامیگیرد ترس روزی که تو به من گفتی اگر حواست نباشد آنروز یوم الحسرة تو خواهد شد ، آنروز که من به صورت واقعی  خود تجسم خواهم یافت و از شرم دیگه قدرت گردنکشی ندارم دیگر توان فخر فروشی ندارم دیگر نمیتوانم حتی لب باز کنم و نمیدانم چه شکلی خواهم داشت آیا به خاطر اینکه روزی چنان گرگ وحشی بر مخلوقاتی چون خود ضعیف درندگی میکردم گرگی وحشی هستم یا مانند زمانیکه مانند سگی هار زبان به ناسزا بازمیکردم و صدایم گوش فلک را کر مینمود نمود سگی وحشی یا شاید مانند زمانی که تن به هرگناهی میدادم و مثلا الاغی سرم پایین بود و در مقابل شیطان سربه زیر مانند الاغ ای وای که من با خود چه کرده ام اگر آنروز تجسم تمام این امثال باشم و چه دردناک تر از این که حیوان اگر حیوان است ذات وجودیش حیوان است اما ذات وجودی من و استعدادم آدمیت بوده و روزی روی دوپا راه میرفتم و قامتی رعنا و رشید داشتم و صورتی دلربا و امروز میدانم که چه بوده ام و چه کرده ام که به این روزگار افتاده ام و از دردی که اطرافیان مرا با آن چهره کریه میبینند و میشناسند و این قطع یقین ازهزاران بار آتش سوزان جهنم دردناکتر و از خوراندن رهیق مختوم عذاب آور تر است .چرا که من در باطن خویش آگاهم به روزگاری که برسرخود آورده ام .ای ذات یکتای بی همتا پشیمانم به واقع پشیمانم و اکنون که مینگارم برخود می هراسم مرا دریاب ...تو خود گفتی ادعونی استجب لکم گفتی بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را گفتی اتوب الیه بازگرد به سویم پروردگارا استغفرالله ربی و اتوب الیه میخواهم بازگردم به سوی تو و میخواهم طریق آدمیت را طی کنم ، تا امروز هر چه کرده ام از روی سرکشی و طغیان  بوده مراآرام کن و نفس مطمئنه بگردان میخوام در طریق تو گام بردارم و سجده بر پیشانی مهری بسایم که تو روی مرا ازآن آفریدی و هر روز صبح را با دورکعت به سوی قبله ات و درنیاورم به هرقیمیت رزقی که تو مشخص نمودی و تنها به دنبال روزی حلال باشم تا وقتی ندای هل من ولی عصرم راشنیدم بشناسم و لبیک بگویم از این دم چشمانم را به هرچه حرام کرده ای میبندم و به هرچه در حلالت وسعت بخشیده ای دل میسپارم و تو را شاکرم چرا که لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید و این راه شاید ابتدا برای من که در مسیری خلالف فطرتم گام برداشته ام دشوار بیاید اما قطعا تو مرا یاری میدهی با ملائکه ات و من امید دارم روزی در رکاب ولی امرت شهید شوم ...پس مرا عفو فرما ای بخشنده ترین بخشنده و هرگز ازیادم نخواهد رفت که تو اگر عذابا شدیدا هستی برای کافرین ارحم الراحمین هم هستی برای تمام کسانی که در راهت قدم میگذارند پس زمزمه میکنم هر صبح و شام ....استغفرالله ربی و اتوب الیه




واحد عربی میثم مطیعی در شب عاشورا محرم 92

(در غم سید الشهدا و همچنین خطاب به گروههای سلفی و تکفیری در سوریه)

شاعر: مرتضی حیدری آل کثیر

طَغی الحزنُ سَیلاً بِقلبی/ کأنّی بِوادِ البلاءِ

اندوه و غم در قلب من همچون سیلی طغیان کرد، چونان که گویی در وادی بلا هستم

بِجَنبِ الفراتِ فأبکِی/ عَلیکَ لِحدِّ العَماءِ

پس برتو در کنار فرات تا سرحدّ کوریو نابینایی می‌گریم

هو الدّینُ دینُ الرّسولِ / وَ أحیَیتَه بالدِّماءِ

این همان دین پیامبر (ص) است و توهستی که آن را با خون دوباره زنده نموده ای

هو الماءُ مَهرُ البتول/ و أنتَ قتیلُ الظِّماء

این آب است که مهریه زهرای بتول (س) است، حال اینکه تو شهید تشنه لب هستی

فأنتَ الحُسین/ و سبط الرّسول

تو حسین هستی، تو نواده پیامبر خدایی

أبوکَ علیٌّ و إبنُ البتُولِ

پدرت علی است و فرزند زهرای بتولی

(یاحسین یابن الزهراء)

حَثَثتُ الیکَ خُطائی/ علی سِکّةِ النائباتِ

گامهای خود را بر روی جاده مصیبتها با شتاب به سوی تو حرکت دادم

تَحدَّیتُ کلَّ البلایا/ علی حبِّکَ یا نَجَاتی

در مقابل تمامی بلاها و آزمایشهای الهی مبارزه طلبی کردم، به پشتوانه دوستی و محبت تو که مایه نجات من هستی ای حسین جان

علی رَغمِ أنفِ الطُّغاةِ/ أنا لا أهابُ المَماتِ

بر خلاف خواست مستبدان و مستکبران، من از مردن هراسی ندارم

و حُبّی الیکَ مَسارٌ/به قد تَسیرُ حیاتی

محبت من نسبت به تو همان راهی است که به واسطه زندگی ام در جریان است

لجأتُ الیکَ /بِکَربِ البَلاء

به سوی تو پناه آوردم، به کربلا، سرزمین بلا

رَمیتُ وُجودی/ بتُربِ الولاءِ

تمام کیان و هستی ام را در خاک و سرزمین ولایت و دوستی اهل بیت پرتاب نمودم

(یاحسین یابن الزهراء)

علی بابِ أُختِ الحُسین / أری کَفَّ عبّاسِ حامی

دستان حمایتگر عباس(ع) را بر در حرم خواهر حسین (ع) یعنی (زینب کبری)  می‌بینم

فمازالَ آلُ یزیدٍ / یَهابُونَ تلکَ الخِیامِ

هنوز هم خاندان یزید از آن خیمه‌ها هراس دارند

و هذا خِطابِی إلیکُم/ ببُرکانِ عَزمٍ تَفَجَّر

این پیام من به شما تکفیری هاست؛ با آتشفشانی در حال انفجار از عزم و اراده

جمیعاً غََدَونا جُنُوداً/ ضحایا لأولادِ حَیدر

همه ما سرباز گشته ایم، ما فداییان فرزندان حیدر (ع) هستیم

فنحنُ المُوالیِن/ لخیرِ الوصییّن

ما دوستداران برترین اوصیاء یعنی (امام علی (ع) ) هستیم

مِن الشامِ نأتی/ و مِن قَلبِ بَحرین

از سرزمین شام می‌آییم/ و از قلب بحرین

(یاحسین یابن الزهراء)




گویی سنگ شده این زمین سخت دل ...

انگار فصل رویشش تمام شده... در این زمین سخت دل ....

تمام باورهایم انگار یک شبه غلط شده... دراین زمین سخت دل...

تمام تمام حرف ها قلم شده ...در این زمین سخت دل ...

باران بزن بردلم ...

تا دوباره فصل رویش شود این زمین سخت دل ...

...