مادر شهیدان افراسیابی مهمان ما بودن در معراج الشهدا شهید محمودوند ...
با ایشون چند خطی صحبت کردم بهشون گفتم : حاج خانم شما چیکار کردین که پنج تا از پسرانتون به این درجه رفیع شهادت رسیدن ؟
گفتن : هیچی مادر ، همش کار خدا بود 
گفتم : نه حاج خانم نمیشه که شما هم قطعا سهمی داشتین به من بگین خواهش میکنم
گفتن : ببین دخترم با نامحرم بگو بخند نکن .نیازی نیست بی مورد با نامحرم هم صحبت بشی حالا هر کسی که میخواد باشه ، یکی هم لقمه حرام نذار وارد زندگیت بشه ، گفتن : لقمه حرام فقط این نیست که از دیوار کسی بالا بری کسی هم که خمس مالش را نمیده یعنی لقمه اش حرومه ...کسی که حق امام زمانش را نمیده لقمه اش را نباید بخوری ...
گفتن من تا به این  سن برسم حتی شوهر خواهرمم صورت من ندیده ...
گفتم : حاج خانم الان این مدل رو گرفتن من متناسب با چیزی که شما میگین هست  ؟
گفتن : نه دخترم ابروهات پیداست ، پسرم همیشه تاکید میکرد به من که مادرشم میگفت : زن باید ابروهاشم بپوشونه چون زیبایی صورت یک خانم به چشم و ابروشه ...به من گفتن : باید ابروهاتم بپوشونی 
دیگه چه برسه به پوشیدن رنگ های روشن و آرایش در مقابل نامحرم ...
به خودم گفتم : تفاوت از کحا تا به کجا ...من کجا ایستادم و این مادر شهید کجا 
و من چقدر عقب تر هستم ...
خدا را شکر کردم از این که با این انسان نورانی روبرو شدم و این دو کلام مهم را به من گفتن منم به شمامیگم  ،شما هم نشر بدین تا انشالله طریقمون را اصلاح کنیم ...
بسم الله ...