یه وقتا یه احساس عمیق میتوانه روح امید را توی همه رگ های وجودت پرتاب کنه ...

یه وقتا یه حس ناب می توانه آن قدر قدرتمندت کنه که حتی کوه را از جا بکنی و بشی فرهاد کوهکن ...

یه وقتا با یه ، با یه ، با یه ، عشق تر و تازه و خوب و پاک میشه ....میشه ... میشه ... آره میشه ...

اما ...خوب چه میشه گفت ...

یه وقتا باید عاشق شد ...

مثلا عاشق یه کار ...یا یه فرد ...یا یه مکان ...یا یه زمان ...

یه وقتا باید عاشق خدا شد ...آره ...خدا ...

یه وقتا باید در راه این عشق شهید شد ...آره جون داد ...

من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته...

اگر با دیگرانش بود میلی ...چرا ظرف مرا بشکسته لیلی

بشکن این سفال پوسیده ما را

بشکن ...