سالها جمله ای ذهنمو مشغول کرده بود ...

یعنی چی ؟

چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است ...

اصلا این جمله از کجا وارد شده ...یعنی واقعا ما در روایات همچین روایتی داریم ...

بزرگتر که شدم خیلی بزرگتر ...وقتی با کتب دینی آشنا شدم ...

یه جورایی تحقیق کردم ...دیدم نه بابا ...همچین روایتی نیست که نیست

به قولی کی گفت کی نگفت ...از کیسه  ابو حریره بوده ...حکایت پیازه أکُه تو شهر مکه* ...

خلاصه اینکه ...این جمله یا بهتر بگم این قیاس باطله ...یه جور مغالطه که لباس برهان پوشیده ..

تو اسلام نقطه مقابل این مغالطه هست ...روایتی که میگه ...(مضمون روایت )وقتی صدای مظلوم را شنیدین و به یاریش نرفتین ...لیس المسلم

خب دیگه ...شهری است پرکرشمه و حوران زشش جهت ...همه گرگ هادندون تیز کردن تا همونطوری که اناجیل مختلف و تواریت جدید نوشتن یه چند جلد کتاب روایی جدیدم برای ما تولید کنن ...

پس چشم دل بازکن جان بینی ...آنچه نادیدنی است آن بینی

چراغی که به منزل رواست ...به مسجد ...حرام ...نیست ...نیست ...نیست

* روزی درشهر مکه پیازها مانده بود بردستان تاجری ..رفتند نزد ابوحریه پولی دادندتا روایتی جعل کند ...اون نیز کوتاهی نکرد...گفت : هرکس پیازه اکه را درشهر مکه بخرد و بخورد میرود بهشت ...یه پوست پیازم نموند ...(مضمون تاریخی )