خیلی ناراحت شدم زیاد شاید اصلا نتونم اوج ناراحتیم رو بگم .وقتی از در بیرون اومدم چشمم خورد بهش لحظه ای چشمم قفل شد و سریع به راهم ادامه دادم نمیخوام کلام رو بیخودی طولانی کنم برای همین میرم سر اصل مطلب. یه خانم چادری با آرایش جیغ و لاک جیغ قرمز قلبم به درد اومد . با خودم لحظاتی درگیر شدم که من باید برم برم بهش بگم لاکتو پاک نکن آرایشتو پاک نکن ولی تو رو خدا این چادر از روی سرت بردار.هرچه بگندد نمکش میزنند وای به روزی که بگندد نمک . آخ چه معنی میده چادر با آرایش جیغ .آخ اصلا مگه میشه حجاب رو با بی حجابی جمع کرد. حجاب یعنی مانع آنوقت چه معنی میده مانع ایجاد میکنی بعد ویترین جاذب میذاری بابا تکلیف خودمون با خودمون معلوم کنیم یا با خداییم یا بی خداییم اگر با خداییم پس خدا و شیطان با هم در یک نقطه در زمان و مکان واحد در شخص واحد قابل جمع نیست ... به خودش قسم قابل جمع نیستن . خداوند خودش میگه وقتی شریک گرفتی من تمام حق رو به شریکم واگذار میکنم . آخ درون خودمون از نفسمون یه بت ساختیم داریم گرد کعبه ی وجودمون طواف میکنیم به خدا که اگر با این بت به کعبه هم بریم باز بی فایده اس چون طواف غیر میکنیم نه طواف حق .
بشکنیم این بت درون رو و تکلیفمون رو با خودمون مشخص کنیم چرا که جایگاه منافق بسیار بدتر است از جایگاه کافر .انسانی که ادعای ایمان داره در گناه با سرعت بیشتری پیش میره و بسیار بسیار خطرناک تر از کسی می شه که هیچ ادعایی نداره ...حواسمون باشه
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد ...دیو چو بیرون رود فرشته درآید