سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سکوت سنگ، فریاد دل

 

إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُم بُنیَانٌ مَّرْصُوصٌ(صف/4)

 

 

خدا دوست  دارد ،کسانی را که در راه او در صفی ، همانند دیواری که اجزایش را با سرب به هم پیوند داده باشند ، می جنگند    

 

هفته بسیج بر تمامی دلاوران بسیجی گرامی باد.

به یاد تمامی شهدای بسیجیمان صلوات می فرستیم.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 




خیلی ناراحت شدم زیاد شاید اصلا نتونم اوج ناراحتیم رو بگم .وقتی از در بیرون اومدم چشمم خورد بهش لحظه ای چشمم قفل شد و سریع به راهم ادامه دادم نمیخوام کلام رو بیخودی طولانی کنم برای همین میرم سر اصل مطلب. یه خانم چادری با آرایش جیغ و لاک جیغ قرمز قلبم به درد اومد . با خودم لحظاتی درگیر شدم که من باید  برم برم بهش بگم لاکتو پاک نکن آرایشتو پاک نکن ولی تو رو خدا این چادر از روی سرت بردار.هرچه بگندد نمکش میزنند وای به روزی که بگندد نمک . آخ چه معنی میده چادر با آرایش جیغ .آخ اصلا مگه میشه حجاب رو با بی حجابی جمع کرد. حجاب یعنی مانع آنوقت چه معنی میده مانع ایجاد میکنی بعد ویترین جاذب میذاری بابا تکلیف خودمون با خودمون معلوم کنیم یا با خداییم یا بی خداییم اگر با خداییم پس خدا و شیطان با هم در یک نقطه در زمان و مکان واحد در شخص واحد قابل جمع نیست ... به خودش قسم قابل جمع نیستن . خداوند خودش میگه وقتی شریک گرفتی من تمام حق رو به شریکم واگذار میکنم . آخ درون خودمون از نفسمون یه بت ساختیم داریم گرد کعبه ی وجودمون طواف میکنیم به خدا که اگر با این بت به کعبه هم بریم باز بی فایده اس چون طواف غیر میکنیم نه طواف حق .

بشکنیم این بت درون رو و تکلیفمون رو با خودمون مشخص کنیم چرا که جایگاه منافق بسیار بدتر است از جایگاه کافر .انسانی که ادعای ایمان داره در گناه با سرعت بیشتری پیش میره و بسیار بسیار خطرناک تر از کسی می شه که هیچ ادعایی نداره ...حواسمون باشه

خلوت دل نیست جای صحبت اضداد ...دیو چو بیرون رود فرشته درآید




بیش تر از 40 روز از برگشتن فرشته میگذره ...به خاطر میارم روزی رو که فهمیدم فرشته پیدا شده و من واقعا از ته قلبم خدا رو شکر کردم انگار قلبم آرامش گرفت ...رفتم ودر مراسم تدفین تو شهرستان سیرجان شرکت کردم ... هنوز بقایای سیل مشهود بود ....درخت های شکسته، دیوار های گل آلود ، ماشین های مچاله شده ...

هنوز چهره مات و مبهوت پدر فرشته رو یادمه که شوک زده بود از اینکه چطور این مصیبت بزرگ به سرش آمده همسر و دو دختر و نوه خوشگل چطور در دل خاک کنار هم آرام گرفته بودند ...

خواهری که بی تاب بود ...هر لحظه بیهوش می شد و در ک این مصیبت براش سنگین بود خیلی سخت ...

و قلب خودم که در درون خدا رو شاکر بود که پیکر دوستش پیدا شده و در دل خاک به آرامش رسیده ...

و فهم بی تابی مادران شهیدی که فرزندانشون هنوز مفقودن و بی اثر ، و واقعا این نعمتی است که خاکسپاری وجود داره .

از خدای بزرگ برای پدر و خواهر دوست عزیزم فرشته تقی خانی طلب صبر میکنم صبری زینبی ...

سلام علی قلب زینب صبور سلام الله علیها...

شادی روح این عزیزان صلوات




إنا لله و إنا الیه راجعون

دوست عزیزم کسی که با هم درگروه خادمین شهدا کار میکردیم درحادثه تلخ سیل سیجان روحش به خدا پیوست ولی هنوز جسم بی جونش پیدا نشده . فرشته به همراه خواهرش مریم و خواهرزاده اش یاس و مادرعزیزشون از بین ما رفتن و ...

اصلا حال روحیم خوب نیست و آرامش ندارم ...مدام به این فکر میکنم که دوستم الان کجاست جسم بی جونش کجا آرامش گرفته ؟ چرا برنمیگرده ؟

از روزی که خبر شنیدم آروم وقرار ندارم به ظاهر راه میرم نفس میکشم پا میشم میشینم ولی فقط خدااز درون نا آرومم خبر داره ...

دوستان خواهش میکنم دعا کنید پیکر دوستم به همراه مادرش پیدا بشن ...

مطمئنم وقتی حال من اینقدر بده حال پدر بزرگوارش خیلی بدتر میتونه باشه از خدا برای دو بازمانده این خانواده یعنی پدر و خواهرش طلب صبر میکنم ...تقریبا بیشتر از یک سال پیش بود که این خانواده داغ دار از دست دادن تنها برادرشون تو حادثه تصادف شدند و امروز این حادثه خیلی تلخ ...

فرشته جان ...این بلا تکلیفی خیلی سخته خیلی ...برگرد پیش ما ...یا یه خبری یه جوری از خودت به ما برسون ....

 




یکی از شهدای مثلث عشق ...

خاطراتی از شهید مهدی نواب ...


*سلام اقا مهدی دنیایی از مردانگی بود هم مواظب کار بود حرف اقا مهدی حرف حسن اقا بود واین را همه میدانستند وهم هرکی مشکل داشت سراغ او میرفت و او حل میکرد و هم عاشق خانواده اش بود مخصوصا دخترش وهمش از او تعریف میکرد واز زندگیش خیلی تعریف میکرد که چقدر راضی است .در همه جا ،جای این بزرگوار که لیاقتش شهادت بود خالیست واقعا بی نظیر بود.


*من پانزده ساله بودم وپدرم فوت کرده مادرم منو به شهید نواب سپرده بود من از روزگار سیر ولجباز شهید نواب مثل یک پدر که سنشان انقدر نبود از من مواظبت میکرد وهوامو داشت وبا مهربانی هایش منو ارام کرد من خیلی شهید و اذیت کردم ولی ایشان منو سر کار فرستاد و جزء بسیچم کرد الان ازدواج کردم وبچه ام دارم و پدارانه این شهید ومحبتش به بچه یتیم بود که من به اینجا رسیدم ومن راه این عزیز راه ادامه میدهم وهیچ بچه یتیم تنها رو رها نمی کنم میدانم جای خالی اون عزیز برای همسر وفرزندش سخته خدا بهشون صبر بده.

 

*اقا مهدی در سن نوجوانی همراه با دوستش شهید مهدی خلیلی مفرد که در زمان جنگ شهید شد بسیج مسجد آیت الله کاشانی خیابان پامنار تهران را بنیان گذاری کرد وبعد خودش در زمان جنگ اموزش میداد ومسئول اموزش بود وبعد مسئول حفاظت حوزه شد هیچ وقت دنبال مقام ودرجه نبود فقط خیلی هوای جوانان را داشت ومیگفت جوانان سرمایه این مملکت هستند خیلی از جوانان بی سرپرست مواظبت میکرد وانها را زیر بال وپر خودش میگرفت من خیلی دوستش داشتم.

 

عشق در عین زیبایی شگفت انگیزترین احساسی است که خداوند در وجود بهترین مخلوقش قرار داده . و نکته جالب این حس زیبا این هست که هر قدر انسان به سمت محبت خالق بیشتر میره محبتش به مخلوقات هم بیشتر میشه . ماجرای عاشقی و عشقبازی شهدا با خانواده هاشون همیشه زبانزد بوده و هست ...

فک میکنم باید توی این مسیر بیشتر برم جلو ...

شهید نواب بیشتر باید بهم اجازه ورود به دنیای خصوصی زندگیتون رو بدین ...