دنیا زود میگذره ...برخی دوستان با گذاشتن پیام های جدید من یاده یه نوشته انداختن از سه شهید بزرگوار که هرکدامشون در جایگاه خودشون میتونن الگوی کاملی باشن برای نسل امروز ...یادداشت آن روزم را به نام مثلث عشق نامگذاری کرده بودم ...

شاید یادتون باشه ...

                                                            شهید حسن طهرانی مقدم   

                                      شهید مهدی نواب                                 شهید محمد قاسم سلگی

برخی از این دوستان خاطره ای از خودشون با برخی از این شهدا گذاشتن

خواندنش برای من مثل درس ...درس بندگی ...

تازه روز معلم رو رد کردیم ولادت امیر دلها رو گذروندیم و این عزیزان سر کلاس شاگردی اهل بیت علیه السلام نمره کامل گرفتن و امروز معلم تمام بشریت شدن ...

و به قول استاد شهید مرتضی مطهری : شهدا شمع محفل بشیرتند ...

روحشون شاد و یادشون برای ما کلاس درس إن شاء الله

*سلام من یکی از دوستان شهید نواب هستم البته چند سال کوچکتر شهید نواب یکی از بهترین مومن ینی بود که من در زندگی دیدم ایشان انقدر با شخصیت وخوش اخلاق بودند ومن زندگی وموقعیت شغلی خود را مدیون ایشان بودم چون در نوجوانی با اینکه جوانی سرکش بودم وخانواده از پس من بر نمیومد مرا در بسیج به شهید نواب سپردند فقط من نه خیلی مثل من بودند ولی با اخلاق خوب ایشان همه جزء بسیجیان فعال شدیم وهمه ی ما مدیون این شهید هستیم روحش شاد

*واقعا شهید نواب وشهید مقدم دو عاشق به ولایت وکشور بودند وشهید نواب در نگهداری توی بیت المال ورعایت حق الناس زبانزدبودند ومن مثل ایشان ندیدم وعاشق خانواده اش بود خدا رحمتشان کند

دلم برای این شهدا یهو تنگ شد ، احساس میکنم اگر من آنها را فراموش کنم آنها خودشون میان و دوباره من صدا میزنن ...

ازشون میخوام دعام کنن تا در راهشون بمونم و در همین مسیر بهشون ملحق بشم ...

إن شاءالله ...

از این دوستانی که از این شهدا خاطره دارن میخوام تا خاطراتشون را برام بفرستن تا در وبلاگم بگذارم تا با این ستاره ها راه را گم نکنیم ...

اجرتون با حضرت حق إن شاءالله

 انتظار یک مکان و یک زمانی داره ...اصلا موضوعیت داره ...امروز انتظار برای ما موضوعیت داره آنهم درمورد انتظار ظهور  هست ...

توی کتاب انتظار عالمانه استاد پناهیان میخواندم که یکی از ابعاد انتظار اینکه آدم ظلم رو بشناسه و بر علیه آن اقدام کنه ....خب امروز این شناخت ظلم چطور امکان داره و چطور میشه اقدام کرد ...

در برخی موارد بعد از شناسایی ظلم باید منتظر موندودید که قانون درمورد پیگیری آن چیکار میکنه و در برخی موارد هم خود شخص میتونه عمل کنه و اندازه خودش جلوی ظلم ظالم بایسته ...

این ظلم نباید بدون جواب بمونه و آن ظالم عمری نداره ....إن شاء الله

شاید برای دوستان این امر تازگی داشته باشه ...یعنی خواندن یک زن در کنار مرد و اسمش رو هم میذارن همسرایی ...باید بگم این مسئله چندبار دیگه هم اتفاق افتاده در تیتراژهای پایانی فیلم ها و یا حتی در متن برخی فیلم ها که با صدای لالایی یک زن یا حتی تک خوانی یک زن به عنوان مثلا فیلم جنگی هیوا که در تیتراژ پایانی کاملا یک زن تک خوانی میکند یا در فیلم مختار تک خوانی یک زن که مثلا لالایی برای حضرت علی اصغر علیه السلام میخواند ..

باید بگویم که ما خواب نیستیم ...نه ...بلکه دقیقا خودمان را به خواب زده ایم و طبق کلام حضرت علی علیه السلام کسی که خودش را به خواب زده است با لگد دشمن ازخواب بیدار خواهد شد ...

و امروز دادن مجوز به یک آلبوم که در آن خواننده زن تک خوانی میکند ...

حتی همسرایی یک زن هم اشکال دارد ...توضیح میدهم ...بالاخره آن زن برای اینکه همسرا هم بشود باید ابتدا تک خوانی کند تا صدای او تایید بشود و این یعنی چه ؟ آیا صرف داشتن صدای زیبا که آنهم توسط خالق به انسان موهبت و تفویض شده کفایت میکند بر اینکه حدود الهی را بشکنیم و برای نشان دادن خود مرتکب حرام شویم ...

وقتی در هنگام خواندن نماز اگر مرد نامحرم حضور داشته باشد یک خانم باید با صدای پایین جوری که نامحرم صدای او را نشنود باید نماز خود را بخواند آنوقت چطور ممکن است آواز یک زن و شنیدن آن توسط یک مرد حلال باشد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

فقط میخوام به هنرمندان بگویم اولین هنر یک انسان این است که در برابر حدود الهی سر تسلیم فرود بیاورد و آتش جهنم را برای خود نخرد ...

آتشی که سوزان است و بسیار دردناک ...آتشی که حقیقت دارد و این مجاز ها روزی تمام میشوند و زمانیکه که با حقیقت واقعی و زندگی ابدی روبرو می شویم تازه بر سر خود میکوبیم که چرا این نسیه را به آن نقد فروختیم و خود را به خواب زده بودیم ....

مسئولین بترسند که با لگد دشمن از خواب بیدار شوند ...لگد دشمن زمانی است که دشمن در خانه ی شما حاضر شود و آنوقت دیگر هیچکاری نخواهید توانست انجام داد ...هیچ کاری ...

و اصلا خداوند به کسی وعده نداده عمر هزار ساله داشته باشد ...

أفلا یتدبرون ...أفلا یتفکرون ...

شاید فردا بیاید و هیچکداممان نباشیم ...